- غره شدن
- مغرور شدن، فریفته شدن، گول خوردن،
برای مثال دشمن چو نکو حال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چرب زبانیش (ناصرخسرو - ۲۹۵)
معنی غره شدن - جستجوی لغت در جدول جو
- غره شدن
- فریفته شدن، امید بیهوه داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرو رفتن در آب و غرق شدن
فرو رفتن کسی یا حیوانی در آب به صورتی که آب از سر بگذرد و خفگی دست دهد، فرو رفتن چیزی در آب مثلاً کشتی غرق شد
در آب فرو رفتن غرق شدن
خبه شدن در آب، فرو رفتن در آب تکاییدن فرو رفتن در آب به حدب که آب از سر وی بگذرد غرقه شدن
ایجاد شدن گره. یا گره شدن در حلق. در گلو گیر کردن: آب حیوان چو شد گره در حلق زهر گشت ارچه بود نوش گوار. (سنائی) یا گره شدن سرمه. باقی ماندن اندکی از آن و چسبیدن: چشم ما بر پیچش زلف است بر رخسار نیست سرمه چون گردد گره در دیده کم از خار نیست (سنجر کاشی) یا گره شدن عمر. کوتاه شدن آن: بمن هم چون خضر دادند عمر جاودان اما گره شد رشته عمرم زبس بر خویش پیچیدم. (صائب) یا گره شدن کار. گره در کار افتادن
Drown, Engulfment, Sink
утопать , поглощение , тонуть
ertrinken, Überflutung, sinken
тонути , поглинання
tonąć, zanurzenie
afogar, submersão, afundar
ahogar, sumersión, hundir
noyer, submersion, couler
annegare, sommersione, affondare
verdrinken, onderdompeling, zinken
डूबना , डुबकी
tenggelam
غرق , غمرٌ
익사하다 , 침몰 , 가라앉다
לטבוע , שקיעה , לשקוע
溺水 , 淹没 , 沉没
溺れる , 没入 , 沈む
boğulmak, yutulma, batmak
kuzama
จมน้ำ , การจม , จม
ডুবে যাওয়া , ডুব , ডুবো
ڈوبنا , غرق
فرو رفتن قسمتی از شی فلزی (مانند آفتابه قمقمه و مانند آنها) بر اثر خوردن بزمین و جز آن، خفه شدن صدای شی فلزی (مانند زنگ) بر اثر ترک برداشتن و ضربت دیدن، پدید آمدن برآمدگی در اعضا (گردن پیشانی زیر گلو) که بریدن و برآوردن آن کم خطر است
آشفته وپریشان شدن
شامل شدن، گنجیدن
نجات یافتن، خلاص گشتن
رنگ زرد گرفتن اصفرار. یا زرد شدن خورشید غروب آفتاب
متنفر گشتن، بیزار شدن